-
Don't blame your God
پنجشنبه 17 دی 1394 00:42
خب میدونین من نمیدونم دلیلش چیه که خدا تصمیم گرفت با بنده هاش مستقیم حرف نزنه و کتاب و پیامبر و این صحبتا فرستاد و اینا، بحث هم سر این نیست که حالا اگه مستقیم میومد حرف میزد چی میشد با نمیشد، فقط داشتم فکر میکردم چرا ما آدما وقتی واقعا یه چیزی رو از ته دلمون میخوایم و به خدا میگیم بیا و فلان چیزو برام جور کن فک میکنیم...
-
Good days, Old days but Golden days
سهشنبه 8 دی 1394 16:46
داشتم یکی ازین متنای فورواردی رو میخوندم، بعد از خوندنش میخواستم بگم چقدر خوب بود ولی به دلایلی ترجیح دادم بهش نگم :دی نباید بگم عجب خرایی بودم، چون میدونم ذوقش از ذوق الان صد برابر بیشتر بود. زمانی رو میگم که بچه بودیم تا صدای هواپیما میشنیدیم تندی میپریدیم تو حیاط یا تراس که ببینیمش. واقعا نمیتونم درک کنم فازمون چی...
-
A little too much
یکشنبه 6 دی 1394 00:25
من دانش آموز بودن رو به دانشجو بودن ترجیح میدم اینکه بیشتر خوش میگذشت یا دوستای حقیقی تری داشتم به کنار مسوولیت نداشتم، حق انتخابم محدود بود، یه برنامه میذاشتن جلوم میگفتن بشین بخون نمره بیار. الان بده. خودم برنامه ریزی کنم، خودم حواسم باشه چیو کی و با کی برمیدارم، خودم حواسم باشه فلان استاد با کدوم ساز میرقصه، خودم...
-
سرنوشتت
دوشنبه 9 آذر 1394 23:22
هر وقت جلوی ملتی شرم زده میشم همش با خودم میگم اینم یه تجربه ست. همش تو دلم میگم امروزو تحمل کن میگذره. امروز تموم بشه یادت میره، خب درسته که یادم نمیره ولی دلداری خوبیه. مردم برای دلداری دادنت میگن میگذره ولی این ناراحت ترم میکنه، خب معلومه که میگذره. گذر زمان یه روند طبیعیه که لازم نیست کسی به کسی یادآوری کنه. ولی...
-
Just cuz u r imp
دوشنبه 2 آذر 1394 00:42
وقتی یکی اینقدر برات عزیزه ولی معمولا به خواسته هات اهمیت نمیده چه حسی بهت دست میده؟ من میگم معمولا... واقعا معمولا به خواسته هات اهمیتی نمیده و کار خودشو میکنه. تو نظر خودت اون کسی نیست که بخواد با تو لج کنه یا حق نداره خواسته های خودش رو مقدم بر خواسته های تو بدونه. چرا حق نداره؟ چون تو براش توضیح دادی، توضیح دادی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهر 1394 00:13
ندا هستم... کلداکس خوردم... منتظرم تا برم تو کما :|
-
یک دسته از آدما ولى دو دسته واکنش
یکشنبه 19 مهر 1394 23:21
بعضی وقتا هست وقتى آدمای از خودت قوی تر رو میبینى بیشتر امیدوار میشی تا تلاش بیشترى کنى ولى یه وقتایى هم هست که هر چى بیشتر میبینیشون بیشتر دوست دارى بخوابى هنوز نفهمیدم چى میشه که اینطورى میشه. فهمیدم میام میگم
-
...
یکشنبه 22 شهریور 1394 17:40
من آدمی بودم که با آگاهی از مشکلاتم برای اولین بار ازش گله کردم... و شدیدا زدن تو سرم! دیگری آدمی بود که فقط نگران امکان وجود مشکل بود و گله کرد... و شدیدا یاری شد! سانسور شد! پ.ن: منم دل دارم! :|
-
Why not think about it before saying it?
چهارشنبه 18 شهریور 1394 17:57
وقتی گند میزنی... حالا به هر شکلی... بدترین حسهای ممکنه بهت دست میده و داغونت میکنه... حالا فک کن در حق دیگران چنین کاری کرده باشی! مشکل دوچندان میشه! اینکه تو از قصد کردی یا ناخواسته بوده، تغییری در اصل ماجرای وجود اومده ایجاد نمیکنه و نمیشه زمان رو به عقب برگردوند. حالا چی میتونم بگم جز... ببخشید. :(
-
ما بک آسمان؟
چهارشنبه 18 شهریور 1394 13:50
اینجا تهران است... هوا صاف و آفتابی است... اما شدید صدای رعد و برق میاد. :|
-
Resident Evil
چهارشنبه 18 شهریور 1394 01:15
بازی رزیدنت اویل چهارو یادتونه آیا؟ :| خیلی الان دیگه قدیمی شده میدونین... ولی من هنوزه که هنوزه دوسش دارم! اولین بازیای بود که منو به زامبیکشی جذب کرد و به دنبالش پای کال آو دیوتی به زندگیِ بازیایِمان باز شد! این بازی درجه سختیش دو تاس... Normal و Professional. نرمالشو تا حالا دو سه باری تا ته رفتم و بردم. اما...
-
WoW... Just thinking about it is enjoyable :)
دوشنبه 16 شهریور 1394 00:24
داشتم اینجا رو میخوندم یاد رویاهای عزیزم افتادم. :| من اگه ایران نبودم، جدا پلیس میشدم. شدیــــــــدا عاشق این شغلم. خیلی هیجانانگیزه! البته در حال حاضر اصلا روحیاتم باهاش سازگار نیست... :| حالا که ایرانم، اگه پسر بودم شاید بازم پلیس میشدم! و حالا که دخترم، اگه حوصله حفظ کردن داشتم دوست داشتم وکیل شم. و حالا که...
-
هیولای درون لحظات
یکشنبه 15 شهریور 1394 23:11
" اگه به گذشته نگاه کنم، اینجوری بوده. اولش همه چی عالیه بعدش کم کم خسته میشیم از خوب بودن و میایم بیرون از زیر اون ماسکا. نه تنها تو که حتی من. تو میخوای بشو قهرمان داستان با یه هپی اندینگ عالی. من بده نیستم چون عذاب وجدان میگیرم، ولی خوبه هم نیستم چون خیلیاش با اجباره. نمیدونم آخرش چیه ولی نقش من ازون نقشای...
-
Let it go
یکشنبه 15 شهریور 1394 00:18
میدونین؟ :| ایــــنقد آهنگایی گوش کردم که نمیفهمم چیمیگن و نمیتونم باهاشون تمام مدت شروع به خوندن کنم که... تا به آهنگ Let It go از انیمیشن Frozen میرسم بال در میارم و تا تهشو از حفظ میخونم. :| اگه هم وسطش پارازیتی ایجاد شه از اول آهنگو میارم تا بالاخره یه بار بتونم بیوقفه تا تهش بخونم. :|
-
چرا خورد؟ :|
شنبه 14 شهریور 1394 20:53
میگن رو بدن پررو میشی همینه! امروز استاده دو تا 0/5 نمرهی منو نداد، یکیش نفهمیدم چی شد پیچونده شد ولی اون یکی... تو اون هیاهو توی چشماش زل زدم و گفتم: - استاد نیم نمرهمو خوردین! و قشنگ شنید چون چشم تو چشم هم بودیم. همگی بیاین دعا کنیم برداشت بدی نکنه. قصد بدی نداشتم خو. :| ویرایش: اصلا مگه اینی که گفتم حرف بدیه؟...
-
میسوزه!
چهارشنبه 11 شهریور 1394 02:29
هنوزم وقتی زیاد (تاکید میکنم نهچندان زیاد :| ) تایپ میکنم، شونهی راستم از درون میسوووزه! چرا؟ چون شنبه دو تن از زنانِ نهچندان لاغر منو با ستونِ وسطِ اتوبوس اشتباهی گرفتن و با پررویی تمام از تکیهگاهشون نهایت استفاده رو بردن. حالا نمیدونم دلیلش واقعا اینه یا دارم ربط الکی میدم... ولی جدا دلیل دیگهای واسه این...
-
Go to hell... or heaven?
چهارشنبه 11 شهریور 1394 02:11
چقدر بده کسی که بیشتر از همه تو دنیای نت بهش اعتماد داشتی، خواسته یا ناخواسته بیشتر از همه اذیتت کرده باشه... و هنوزم بیشتر از همه دوستش داشته باشی! مدتهاست میفهمم چطور میتونی همزمان به شدت ازش متنفر "هم" باشی... انداختمش دور! ولی میدونی بدترین قسمت ماجرا چیه؟ اینکه هنوزم درگیریت این باشه که "ای کاش...
-
مصائب زندگی
دوشنبه 9 شهریور 1394 22:16
کپی رایت این نقل قول بای 김종현 : Originally, there is no end to worries. You overcome one and two more comes by, you overcome that two and there will still be more. و من کااااملا موافقم با این حرف! ماجرا از وقتی شروع میشه که تو بزرگ میشی، شایدم وقتی کوچیکتری شروع شده و تو خبر نداری! در هر صورت من از اون دسته افراد...
-
چراغ آسمون :)
دوشنبه 9 شهریور 1394 19:36
چند شب پیش نزدیکای ساعت 2 شب بود که تو تاریکی به سمت آشپزخونه راه افتادم تا آب بخورم. این مدته هروقت همین ساعت میرفتم اونجا، به قدری هوا تاریک بود و نوری از اطراف نمیتابید که اکثرا از نور گوشی کمک میگرفتم یا صبر میکردم چشمم به تاریکی عادت کنه تا جلومو ببینم. ولی اینبار... آشپزخونه با یه نور سفید روشن بود! به سمت...